برنامه ريزي استراتژيک نوعي برنامهريزي بلندمدت محسوب مي گردد، که به سازمان به عنوان يک کل مي نگرد. مديران طي برنامهريزي استراتژيک، سازمان را يک واحد کلي در نظر گرفته و از خود مي پرسند که براي دستيابي به هدف هاي بلند مدت و آرمانهاي سازمان چه بايستي کرد. منظور از دوره بلند مدت اغلب يک دوره 2 تا 5 ساله ميباشد. بدين ترتيب، در برنامه ريزي استراتژيک، مديران تعيين مينمايند که در راستاي موفقيت طي 2 تا 5 سال آينده، چه تدابيري مي بايست در پيش گيرند.
تجربه نشان داده که موفق ترين مديران افرادي هستند که قادر به تشويق تفکر استراتژيک نوآورانه در سازمان خود باشند. با اين حال همواره يکي از مسائل پيش روي مديران، انتخاب دوره زماني دقيق براي برنامه ريزي استراتژيک بوده است. به طور کلي آنها بايستي از اصل تعهد پيروي نمايند. بر اساس اصل تعهد، مديران مي بايست تنها نسبت به بودجه اي براي برنامهريزي متعهد شوند که بتوانند در آينده پيشرو نتايج برنامهريزي را پيش بيني کرده و بازگشت سرمايه حاصل از برنامه ريزي را طي تجزيه و تحليل برنامه ريزي بلندمدت تضمين نمايد. چون هزينه هاي در نظر گرفته شده در برنامه ريزي در عمل نوعي سرمايهگذاري از جانب سازمان محسوب مي گردد، بدين ترتيب مادامي که بازگشت سرمايه منطقي در قبال اين سرمايه گذاري وجود نداشته باشد اجراي طرح ها قابل توجيه نخواهد بود.
برنامه ريزي استراتژيک به دليل آينده نگري و با مقصود همسويي و ايجاد پويايي، بيشتر بر تشخيص و حل مسائل مورد اختلاف نظر تاکيد دارد در حالي که برنامه ريزي بلند مدت به علت حال گرايي، بيشتر بر عملي ساختن اهداف و مقاصد معلوم و تبديل آنها به برنامه ريزي عملياتي تمرکز پيدا مي کند.
علاوه بر آن، برنامهريزي استراتژيک در مقايسه با برنامهريزي بلندمدت تاکيد بيشتري بر ارزيابي محيط دروني و بيروني سازمان دارد چون در برنامهريزي بلندمدت فرض بر آن است که فرايند جاري تا آينده ادامه خواهد داشت و اين در حاليست که در برنامه ريزي استراتژيک همواره انتظار وقوع رخدادهاي تازه و غافلگيرکننده دور از نظر قرار ندارد.
در آخر جهت گيري عملي برنامه ريزي استراتژيک خيلي بيشتر از برنامه ريزي بلند مدت است. برنامه ريزان استراتژيک به مراتب منعطف تر عمل کرده، مجموعهاي از تصميمات جايگزين را مدنظر قرار داده، گزينههاي متفاوت تصميم را تا حد امکان، باز نگه ميدارند. براين اساس برنامهريزي استراتژيک قابليت پاسخگويي به رويدادهاي پيش بيني نشده را داراست و در اتخاذ استراتژي هاي مختلف براي رسيدن به چشم اندازه موفق به مراتب بهتر از برنامهريزي بلند مدت عمل مينمايد. اين اهرم انعطاف به صورت جدي از برخورد با بن بست و يا عکس العمل هاي موضعي جلوگيري مي نمايد.
همچنين بخوانيد : تفاوت مديريت استراتژيک و اجرايي پروژه
فايده هاي برنامه ريزي استراتژيک عبارت اند از :
- جهت گيري آينده را مشخص ميکند
- اولويت هاي آينده را مشخص مي کند و تصميمات امروز، با توجه به پيامدهاي آينده آنها اتخاذ ميگردند
- پايههاي منطقي و قابل دفاع براي تصميمگيري برقرار مينمايد
- مشکلات عمده سازماني را حل و عملکرد سازماني را بهبود ميبخشد
- با شرايط در حال تغيير، به روش کارساز برخورد مي نمايد
- بر عملکرد گروهي و تخصصي تاکيد داشته و بر آن ها مي افزايد
- ارتباطات و مشارکت ها را تسهيل مينمايد
- علايق و ارزش هاي ناهمگرا را با يکديگر همسو و منطبق مي نمايد
- تصميم گيري منظم وسر وقت و اجراي موفقيت آميز را رواج و تشويق خواهد کرد.
مي توان اظهار کرد برنامه ريزي عبارت است از انجام کارهايي در امروز، براي ساختن فردايي بهتر، چرا که آينده به کساني تعلق دارد که قادرند تصميمات سخت و استراتژيک خود را امروز بگيرند. برنامه ريزي استراتژيک هم تحت عنوان اهرمي جهت تصميم گيري چند بعدي در راستاي رسيدن به آرمانها و اهداف سازماني مطرح بوده و مستلزم بينشي وسيع تر از آن چيزيست که اکثر اوقات راهنماي برنامه ريزي بلند مدت ميباشد. به علاوه نتايج حاصل از برنامه ريزي استراتژيک به مراتب واقعي تر، قابل استناد تر و ملموس تر خواهند بود.