بي ترديد شما نيز دستکم نام قانون مورفي (Murphy’s Law) را شنيده ايد اما اگر اطلاعات دقيقي در مورد اين قانون جالب نداريد در ادامه با ما همراه باشيد. تصور کنيد در يک اتوبان هستيد و چند رديف خودرو در يک ترافيک سنگين گير افتاده اند. شما براي رفتن به خانه عجله داريد اما متوجه مي شويد، که در کمال نااميدي، ظاهراً تمامي صف هاي ديگر به غير از صف شما در حال حرکت هستند. شما خط خود را با زحمت فراوان تغيير مي دهيد و در حالي که احساس زرنگي مي کنيد. اما به محض اينکه اين کار را کرديد انگار که خط جديد نيز متوقف شده و بقيه خطوط (حتي خطي که به تازگي آن را ترک کرده ايد) در حال حرکت است يا زماني که عزممان را جزم کرديم تا کاري يا پروژه اي را به بهترين و کامل ترين شکل ممکن انجام بدهيم، يک اتفاق کاملا پيش بيني نشده که شايد هر صد سال يک بار هم پيش نيايد، رخ بدهد و همه ي برنامه ها و نقشه هاي ما را نقشه بر آب کند. به دنياي جذاب قانون مورفي خوش آمديد.
اين قانون مي گويد که اگر قرار باشد اتفاق بدي رخ دهد رخ خواهد داد و بدترين اتفاقات ممکن است در بدترين شرايط و لحظات ممکن رخ دهد.
ادوارد آلويسيوس مورفي– Edward Aloysius Murphy
او يک مهندس نيروي هوايي آمريکا بود. نام وي بيشتر بخاطر قوانين مورفي و محقق تئوري هرج و مرج يا آشوب، مشهور است. مورفي در 11 ژانويه 1918 به دنيا آمد. وي بزرگترين فرزند از ميان پنج فرزند خانواده اش بود. پس از پايان دبيرستان به آکادمي نظامي West Point پيوست و در سال 1940 فارغ التحصيل شد. وي در 17 ژوئن 1990 در گذشت.حتما بخوانيد : قانون پارکينسون
قانون مورفي چيست و چگونه به وجود آمد؟
در فرهنگ غرب مثلي رايج است که مي گويد :
“هر خطاي ممکن، رخ خواهد داد“
بر اساس اين مثل، هميشه در بدترين و نامناسب ترين زمان، همه چيز به خطا مي رود و کارها لنگ مي ماند. اين تفکر از ذهن عجيب ادوارد مورفي تراوش کرده و معمولا زماني که شخصي همواره بدشانسي مي آورد، او را شامل قانون مورفي مي دانند.
در جمله ي جالب ديگري از مورفي آمده “همه چيز ذاتا دچار اشتباه و دردسر مي شود مگر اين که براي درستي آن تلاشي شده باشد” که البته چندان بيراه هم نمي گويد.
ديدگاههاي مختلفي درباره ي منشأ دقيق قانون مورفي و جزئيات تشکيل اوليه آن وجود دارد که باعث نزاعهاي طولاني نيز شد. اين تضادها در تحقيق اسپارک روي موضوع برجسته شد. کاملترين بحثي که تمام نظرات را مورد بررسي قرار داد، کتاب «تاريخي از قانون مورفي» از اسپارک است که مقاله ي چهار قسمتياش را در مورد «تاريخچه تحقيق بدون احتمال» (Annals of Improbable Research (AIR) مستند و کامل ميکند. از سال 1947 تا 1949 پروژهاي به نام MX981 در منطقه ي مورک (که بعداً به پايگاه نيروي هوايي ادوارد نامگذاري شد) براي آزمايش تحمل نيروي گرانش انسان هنگام کاهش سريع سرعت انجام شد. اين آزمايش روي يک واگن که موشکي براي سرعت گرفتن و چندين ترمز هيدروليک براي ايستادن روي آن سوار شده بود انجام ميشد.
در ابتدا براي انجام آزمايش آدمکهاي را که در بررسي تصادفات استفاده ميشوند به صندلي واگن ميبستند، اما در آزمايشهاي بعدي توسط دکتر جان پاول استپ که در آن زمان سروان نيروي هوايي بود انجام شد. در حين اين آزمايشها در مورد ميزان دقت ابزار استفاده شده براي اندازهگيري نيروي وارد شده به سروان استپ، سوالاتي مطرح شد. در اين زمان مورفي استفاده از کششسنج الکترونيکي را که به جايگاه سروان استپ بسته ميشد، پيشنهاد کرد. مورفي به اين نوع تحقيق علاقهمند بود و قبلاً تحقيق مشابهي براي اندازهگيري نيروهاي دستگاههاي سانتريفوژ پرسرعت انجام داده بود. دستيار مورفي اتصالات جايگاه را متصل کرد و آزمايش با يک شمپانزه انجام شد. اما حسگرهاي بسته شده همه صفر را نشان ميدادند و معلوم شد که دستيار مورفي، حسگرها را اشتباه وصل کرده بوده. در اين زمان بود که مورفي اين جمله
“اين مرد اگر راهي براي اشتباه کردن داشته باشد، بي شک او همان يک راه را استفاده مي کند“را استفاده کرد و با اينکه پيشنهاد شد که آزمايش دوباره با اتصالات صحيح انجام شود، از گروه خارج شد
اين جمله يا قانون مورفي در گفتگوهاي افراد گروه اينگونه بيان شد :
“اگر بتواند بشود، پس مي شود“
قوانين ديگري هم بعد از کسب رتبه لازم از بنياد مورفي در زمره قوانين اصلي قرار گرفتند که برخي از اين قوانين به اين شرح است :
فلسفه ي مورفي
لبخند بزن… فردا روز بدتري است…
قانون بيني:
بعد از اينکه دستتان حسابي گريسي شد، بيني شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون صف:
اگر شما از يک صف به صف ديگري رفتيد، سرعت صف قبلي بيشتر از صف فعلي خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شمارهاي را اشتباه گرفتيد، آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون دروغگويي:
اگر بهانه ي دروغيتان پيش رئيس براي دير آمدن، پنچر شدن ماشينتان باشد، روز بعد واقعاً بهخاطر پنچر شدن ماشينتان ديرتان خواهد شد.
قانون کارگاه:
اگر چيزي از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترين گوشه ي ممکن خواهد خزيد.
قانون بيومکانيک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسي آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون روبهرو شدن:
احتمال روبهرو شدن با يک آشنا وقتي که با کسي هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد، افزايش مييابد.
قانون اثبات:
وقتي ميخواهيد به کسي ثابت کنيد که يک ماشين کار نميکند، کار خواهد کرد.
قانون روبهرو شدن:
احتمال روبهرو شدن با يک آشنا وقتي که با کسي هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد، افزايش مييابد.
قانون اثبات:
وقتي ميخواهيد به کسي ثابت کنيد که يک ماشين کار نميکند، کار خواهد کرد.
قانون وسايل نقليه:
وسايل نقليه اعم از اتوبوس، قطار، هواپيما و … هميشه ديرتر از موعد حرکت ميکنند، مگر آنکه شما دير برسيد؛ در اين صورت درست سر وقت رفتهاند.
قانون قهوه:
قبل از اولين جرعه از قهوه داغتان، رئيستان از شما کاري خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشيد.
قانون ترافيک:
وقتي در ترافيک گير کردهاي، لايني که تو در آن هستي ديرتر راه ميافتد.
قانون تحويل پروژه:
وقتي موقع تحويل پروژه ميرسد، دقيقاً همان روز مشکلي در آن پيدا ميشود.
قانون اتوبوس:
مدت زيادي منتظر اتوبوس ميماني و خبري نيست. پس سيگاري روشن ميکني. به محض روشن شدن سيگار، اتوبوس ميرسد (به عبارت ساده، اگر سيگار را روشن کني اتوبوس ميرسد. اگر براي زودتر رسيدنِ اتوبوس سيگار را روشن کني اتوبوس ديرتر ميآيد).
قانون کار:
اگر به نظر ميرسد همه ي چيزها خوب پيش ميروند، حتماً چيزي را از قلم انداختهاي.
قانون نتيجه:
احتمال بد پيش رفتن کارها نسبت مستقيم با اهميت آنها دارد.
قانون خريد:
اهميتي ندارد که چقدر دنبال جنسي بگرديد، به محض اينکه آن را خريديد، آن را در مغازه ديگري ارزانتر خواهيد يافت.
قانون تحويل پروژه:
وقتي موقع تحويل پروژه ميرسد، دقيقاً همان روز مشکلي در آن پيدا ميشود.
قانون يادگيري:
شما چيزي را يادنميگيريد، مگر بعد از اينکه امتحان آن را داديد.
قانون جستجو:
هر وقت دنبال چيزي ميگرديد، هميشه در آخرين مکاني که جستجو ميکنيد، آن را مييابيد.
قانون چيزهاي خوب:
هر چيز خوب در زندگي يا غيرقانوني است يا غيراخلاقي يا چاقکننده.
قانون ضايع شدن:
احتمال آنکه کاري را که انجام ميدهيد، ديگران ببينند، نسبت مستقيم دارد با ميزان احمقانه بودن آن کار.
قانون پمپ بنزين:
هنگام ورود به پمپ بنزين جايگاهي که انتخاب ميکنيد، کندتر و طولانيتر از جايگاههاي ديگر خواهد بود.
قانون لکه:
زماني که ميخواهيد لکه ي روي شيشه ي پنجره را پاک کنيد، لکه در سمت ديگر شيشه خواهد بود.
قانون بقاي کثيفي:
براي تميز کردن هر چيزي، چيز ديگري بايد کثيف شود.
قانون دسترسي:
هرگاه چيزي را دور بيندازيد، به محض آنکه ديگر به آن دسترسي نداشته باشيد، به آن نياز پيدا خواهيد کرد.
قانون صبحانه:
هميشه نان از طرفي که به آن کره ماليدهايد روي زمين ميافتد.
قانون USB
هميشه يو اس بي دفعه ي اول جا نميرود حتي اگر جهتش درست باشه.
قانون تعمير:
زماني که دستگاه معيوب خود را نزد تعميرکار ميبريد، کاملاً درست و بيعيب کار خواهد کرد.
قانون اجتناب:
اگر به هر دليل در جايي قانون مورفي عمل نکند، قراره اتفاق خيلي بدتر و بزرگتري بيفتد.
قانون خانم مورفي:
اگر چيزي خراب يا اشتباه بشود، حتماً تقصير آقاي مورفيه.
قانون زندگي مورفي:
آيا زندگي شما نمونه خوبي از قوانين مورفي است؟حتما بخوانيد :“قانون پيش پا افتادگي” نورث کوت
درباره ي قانون مورفي، مقالات متعددي وجود دارد که در اغلب اين مقالات به جنبه هاي روانشناختي قانون مورفي پرداخته شده و در برخي ديگر هم کوشيده شده با تحليل هاي فيزيکي و آماري، برخي از مثال هاي قانون مورفي بررسي شود.
به طور مثال کتابي با عنوان “چرا هميشه نان تست از سمت کره اي بر زمين مي افتد – Why the toast always lands butter side down“منبعي است که قانون مورفي را بررسي کرده است.
ريچارد رابينسون، نويسنده ي اين کتاب، در اثر خود به جنبه هاي مختلف قانون مورفي، نگاهي دقيق و علمي داشته و تلاش کرده مصاديق آن را از همديگر تفکيک کند. لازم به ذکر است که منسوب بودن اين قانون به مورفي به اين معنا نيست که پيش از او هيچکس به اين بدبياري ها بي توجه بوده است.
آيا قانون مورفي درست است؟
حالا بياييد باهم بررسي کنيم که آيا قانون مورفي و قوانين بعدي که به آن اضافه شده درست هستند يا خير، در قانون مورفي آمده :
اگر يک امکان خطا در کاري وجود داشته باشد، قطعا همان يکي اتفاق مي افتد
بله، ممکن است که خيلي از اين بدشانسي ها و اشتباهات براي همه ما پيش آمده باشد؛ مثلا وقتي براي رسيدن به جايي خيلي ديرمان شده باشد، تمام چراغ هاي راهنمايي خيابان هاي سر راهمان، قرمز هستند يا وقتي به دليل داشتن دستشويي اضطراري مي خواهيد با شتاب به خانه برسيد، آسانسور آپارتمان در آخرين طبقه قرار دارد و…
بررسي مصاديق قانون مورفي در زندگي و نتيجه اي که از آن مي گيريم، بستگي به نگرش مثبت يا منفي يا واقعگرايانه ما به زندگي و رويداد هاي آن دارد. برخي از افراد، بيش از اندازه به اتفاقات زندگي نگاه مثبت دارند و گاهي اوقات به قوانين مورفي، به حالت تمسخر آميز مي خندند. افراد منفي نگر هم که کاملا مشخص است، مداوم مي گويند “هرچي بدبياري و بدخبتي است، فقط براي من پيش مي آيد، هيچ وقت نشد کارهاي من راحت و بي دردسر انجام شود“. اين افراد انتظار دارند تا هيچ وقت هيچ مانع و خطايي سر راهشان نباشد و به راحتي قله هاي موفقيت را فتح کنند که اين هم محال است!
گروه سوم افراد واقع بين هستند که معمولا روانشناسان در زمره اين گروه قرار دارند. واقع بين بودن اين افراد، به اين معنا نيست که آن ها از اتفاقات بد و بد بياري هايشان آزرده نمي شوند و هميشه لبخند به لب داشته و رضايت دارند، بلکه اينگونه است که آن ها بعد از فروکش کردن عصبانيت و نارضايتي شان جوانب کار را سنجيده و علل شکست و اشکال کارشان را بررسي کرده و سعي در جبران آن دارند. آن ها مي گويند “اگر پيش از انجام هر کار يا پروژه، امکان پيش آمدن آن ها را به کم ترين حد برسانيم، درصد پيروزي در آن پروژه به بالاترين حد ممکن مي رسد” البته نبايد اتفاقات پيش بيني نشده را و تاثيرات آن ها را ناديده گرفت.
در پايان
در پايان بايد گفت اگر قانون مورفي درست بود، اديسون هيچ وقت نمي توانست اين همه اختراع مفيد و موثر انجام دهد. هيچ اختراع و اکتشافي، صورت نمي گرفت و همه ي پروژه هاي کوچک و بزرگ به شکست مي انجاميد.
شايد باورتان نشود اما من مي گويم ادوارد مورفي جزو گروه منفي نگر نبود، او عقيده نداشت که نمي توان جلوي يک اتفاق بد و اشتباه را گرفت بلکه وي معتقد است که بايد تمام جوانب کار و تمام حالاتي که ممکن است پيش بيايد را ابتدا بررسي کرد تا بتوان جلوي خطر و خطاها را گرفت. به همين دليل است که جمله ي “هر چيزي که بتواند دچار خطا بشود، حتما دچار خطا مي شود” را گفته که متاسفانه از اين جمله در سرتاسر دنيا برداشت منفي و اشتباه شده است.